همه شب با دلم کسی می گفت
سخت آشفته ای ز دیدارش
صبحــــــــــــدم با ستارگان سپید
می رود . می رود . نگهدارش
من به بوی تو رفته از دنیا
بی خبر از فریب فرداها
روی مژگان نازکم می ریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس و دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تو رها
می شکفتم ز عشق و می گفتم
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود.چشم من به دنبالش
برود.عشق من نگهدارش
آه اکنون تو رفته ای و غروب
سایه می گسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه های همه ســـــــیاه سیاه
salam;
koja mikhaee farar koni?
jaleb minewisy
edameh bede
سلام.میخوام برم یه دنیا پر از شادی :) شوخی کردم...ممنونمکه نظر دادین