-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 09:46
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت...
-
زیر خاکستر
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 11:23
زیر خاکستر ذهنم باقی ست آتشی سرکش و سوزنده هنوز یادگاری است ز عشقی سوزان که بود گرم و فروزنده هنوز عشقی آن گونه که بنیان مرا سوخت از ریشه و خاکستر کرد غرق در حیرتم از این که چرا مانده ام زنده هنوز؟ گاهگاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آن که جانم را سوخت یاد می آرد از این بنده هنوز؟ سخت جانی را بین که نمردم از هجر...
-
شکست غرور
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 11:06
ما دوتن مغرور هردو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش از این در من صبوری نیست بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم
-
شعر سفر
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 15:04
همه شب با دلم کسی می گفت سخت آشفته ای ز دیدارش صبحــــــــــــدم با ستارگان سپید می رود . می رود . نگهدارش من به بوی تو رفته از دنیا بی خبر از فریب فرداها روی مژگان نازکم می ریخت چشمهای تو چون غبار طلا تنم از حس و دستهای تو داغ گیسویم در تنفس تو رها می شکفتم ز عشق و می گفتم هر که دلداده شد به دلدارش ننشیند به قصد...
-
وداع
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 14:56
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بی جا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم زتو ای جلوه امیـــــــد محال می برم زنده به گورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می...